نگاهی به گزارهای که برخی آن را دلیل کم شدن مخاطب موسیقی ایرانی میدانند
آیا موسیقی ردیف دستگاهی، غمگین است؟
کیوان پهلوان (پژوهشگر موسیقی)از استاد شجریان در مصاحبهای میپرسند چرا موسیقی ایرانی آنقدر غمگین است؟! لازم به ذکر است که افراد بهظاهر متخصص هم در این موردنظر دادهاند. اول باید گفت، تحلیل اینکه موسیقی ایرانی غمگین هست یا نیست خودش بحث مهمی است ولی ایشان در جواب میگویند: «موسیقی ما از درون تاریخ ما آمده بیرون و به خاطر اینکه غم دارد، تاریخ ما را بخوانید سراسرش جنگ و کشتار و بدبختی و فشار و استبداد بوده، سراسرش استبداد بوده؛ هنوز هم ما به دموکراسی نرسیدهایم، موسیقی ما تابع این شرایط قرار گرفته، شما نمیتوانید از آن موسیقی بخواهید که در بیخبری باشیم، خوش بگذرانیم و فقط برقصیم. داریم همهچیز را در موسیقیمان؛ اما زمانش نرسیده که ما ازاینگونه موسیقی استفاده کنیم، فعلاً با این موسیقیمان دردهایمان را بیان میکنیم، اینها همش زاییده استبداد و اختناق که هنرها به این شکل به وجود آمده، ولی چهبهتر که مبارزهای در پیش نباشد و آشتی باشد همهجا.» ولی این را استاد شجریان دقت نمیکند تا همین چند دهه پیش استبداد در کجای جهان وجود نداشته؟! ما همین چند دهه یا حداکثر سده، دنیایی را میبینیم که بهاصطلاح فضای دموکراسی در کشورهای غربی و سرمایهداری به وجود آمده؛ ولی با هزار مشکل و حتی شاید با فضاهای ناهمگون. چهبسا شرایطی در دموکراسی سرمایهداری وجود دارد که باب میل هنرمندان همه قشرها نباشد و دقیقاً خود همین هم یک نظر هست که میگوید آیا واقعاً تمامی فضایی که در دموکراسی سرمایهداری هست، همان دیدگاههایی است که در ذهن یک هنرمند میگنجد؟ درعینحال باید اشاره کرد که در کنار شکل گرفتن زبان، موسیقی هم به وجود آمده و همراه با آن پیچیدهتر شده است. مادر برای به آرامش رسیدن خود و فرزندش لالایی خواند. لالایی و غریبیخوانی جزو اولین آواز و موسیقی بشری میتواند باشد. بارها گفتهام، انسان برای چند منظور مهم لحنها و نغمهها را برای آرامشش تبیین کرده است: به هنگام سوگ و مرگ، به هنگام جشن و شادمانی، به هنگام کار، برای عبادت، برای تهییج و رزمآزمایی و پهلوانی موسیقی برای تلطیف احساسات و عواطف گوناگون برای رسیدن به آرامش انسان به وجود آمده و پیچیده شده است. در توضیح کوتاهی اشاره میکنم که مذاهب یهودی، مسیحی و اسلام هر یک در دورههای تاریخی مشخص ریتم موسیقی مورداستفاده خود را کند کردهاند تا رقص و بزم را در موسیقی کاربردی مردم بکاهند و بهاصطلاح فقهای اسلامی، غنا را از موسیقی بردارند. در موسیقی شهری ردیف دستگاهی ایرانی نیز بهویژه از دوره صفویه به بعد این موضوع تشدید شد و جالب است که به خاطر همین کند شدن ریتم و نزدیک نبودن فواصل ریتمیک به هم ملودیهای بسیار پیچیدهتر و زیباتر و درخشانتری در موسیقی ردیف دستگاهی ایران به وجود آمد و حیرتانگیز ست که در این چارچوب جایگاه ویژهای در موسیقی جهان دارد. البته در موسیقی روستاها و غیرشهری که به آن موسیقی نواحی میگوییم نتوانستند این محدودیت ریتمی را اجرا کنند و همانطور که میشنویم در موسیقی نواحی آن ریتمی که مردم در مراسمهایشان میخواهند اجرا میکنند؛ البته بهجز مراسم عبادی که در تاریخ بشر قبل از این ادیان توأم با رقص بوده، چیزی شبیه رقص عبادی صوفیان باورمند به ذکر جلی و سماع. در مورد غمگین بودن موسیقی ردیف دستگاهی آقای پولادوند اعتقاد دارد، موسیقی ایرانی غمگین ست و آنهم به خاطر پرده یا نت شاهدی است که میخواهند آغاز به نواختن یا خواندن کنند میدانند. در واقع کوک و نت شاهد میتواند صدای حزن از ساز یا آواز خواننده بیرون دهد و شما آن شنیداری را حزنانگیز میشنوید.
درباره تأثیر نت شاهد در غمگین شدن موسیقی از دوست عزیز و فرهیختهام دکتر بهروز فخیمی پرسیدم و او چنین پاسخ داد: عرضم به حضور گرامی شما راجع به این مسائل خوب مطالب زیادی گفته میشود، من سرفصل را میگویم و عبور میکنم به خاطر اینکه طولانی نشود. ازلحاظ کلی نت شاهد اصلاً جایگاهی که دارد ارتباطی به غمگین یا شاد بودن یک مسئلهای ندارد، فقط فواصل بین پردهها هست که اگر کوچکتر باشد بهاصطلاح میگویند حزنانگیزتر میشود که باز من هم نسبت به آن اعتقاد خاصی ندارم؛ چون معتقدم موسیقی ایرانی غم ندارد، تفکر دارد و اصولاً شما وقتیکه به تفکر فرو میروید یک حالت خلسه مانندی به شما دست میدهد که خیلیها از عوام آن را به شکل غم تلقی میکنند؛ درحالیکه موسیقی ایرانی شخصاً معتقدم بههیچوجه غم ندارد و کاملاً متفکرانه است. بنابراین این مسئله که ما بگوییم نت شاهد روی این مسئله تأثیر دارد یا اکثر ممالک شرق چون نت شاهد دارند این کار را انجام میدهند این مطلبی کاملاً اشتباه است. به خاطر اینکه اصلاً موسیقی عرب عملاً شاهد خاصی ندارد و اکثراً ادواری کار میکنند؛ یعنی موسیقی عرب مثل موسیقی ترکیه که در حال حاضر ارکسترهایشان کار میکنند تابع موسیقی ادواری هستند. موسیقی ادواری همانطور که مستحضر هستید اصلاً دارای نت شاهد نیست. در واقع تفاوت اصلی موسیقی نظام ادواری با نظام دستگاهی بارزترین خصوصیتش هم همین نت شاهد و ایست و فرود است که آن زمان در دورههای ادواری وجود نداشت؛ بنابراین، هند و عربها و ایران درست است موسیقی نزدیک به هم دارند؛ ولی مستلزم این نیستند که همه از نت شاهد تبعیت و پیروی میکنند.
من این موضوع را بیشتر به این جمعبندی میخواهم اختصاص بدهم که موسیقی غرب در واقع تابع منطق است و زیرساختش منطقی است و موسیقی شرق زیرساخت فلسفی دارد، تابعیت فلسفی دارد. اصولاً فلسفه نسبت به منطق یک مقدار متفکرانهتر است و بیشتر، آن حالت خلسه را ایجاد میکند. چگونگی و چرایی این مسائل قابلبحث و بررسی است؛ بنابراین چون موسیقی شرق بیشتر از فلسفه تبعیت میکند (یکخرده) حزن و اندوه بیشتری را بهاصطلاح در آن میبینید.