کنشگری محیط زیست؛ سهل و ممتنع
محسن خرامین(روزنامهنگار)
بارها به کنایه گفته شده است چرا با وجود این تعداد فعال محیط زیست شاهد این حجم از بحران محیط زیستی در کشور هستیم؟ در پاسخ باید گفت: ابتدا، نباید تمام این فعالیتها و اظهارات به پای کنشگری محیط زیست نوشته شود که در ادامه مشخصا به همین تمایز برخواهیم گشت.
دوم برای فهم بهتر این رابطه ناگزیر به مراجعه به نظریه بحران توماس اسپریگنز اندیشمند مشهور آمریکایی هستیم تا به مدد این نظریه بهتر بتوان این موضوع را تحلیل و درک کرد. اسپریگنز معتقد است: “نظریه پردازان سیاسی از بحرانهای سیاسی که جامعه درگیر آن است و با مشاهده بی نظمی در زندگی سیاسی کار خود را آغاز میکنند. هدف نظریه پردازان شناسایی مشکل جامعه و ارائه راه حل برای مشکلات جامعه است. در واقع هر اندیشمندی در هر دوره زمانی سعی در ارائه بدیلی دارد که بتواند پاسخگوی مشکلات جامعه باشد و نمایی از آینده ای آرمانی را نیز به تصویر بکشد.”
توماس اسپریگنز در کتاب مهم خود «فهم نظریههای سیاسی» که در ایران توسط فرهنگ رجایی ترجمه شده است این گونه استدلال میکند: «اندیشهها در پاسخ به بحرانهاست که تولید میشوند.» از این منظر اندیشمند و فیلسوف سیاسی – اجتماعی کسی است که در ابتدا بحران یا مسئله ای را در جامعه خود مشاهده کرده و آن گاه برای برون رفت از آن بحران و بازگشت به وضعیت متعادل و با ثبات دست به تئوری پردازی میزند”. بنابراین بحران به نوعی بر نظریه تقدم دارد و وجود بحران محیط زیست سبب توجهات به این حوزه و ظهور نظریه پردازان و صدور نظریات در این بخش شده است. البته همواره در کنار فعالیت و دغدغههای یونیک شاهد نظریات فیک و برخی سوءفعالیتها نیز هستیم که این موضوع نیز از پیامدهای وجود بحران در جامعه میباشد ولی نباید همه را یکسان دید و اتفاقا برخی از اظهارات و رفتارها جزیی از بحران هستند. بی شک وضعیت محیط زیست در ایران از مرحله بحران گذشته است. ما نه تنها با لیست بلند بالایی از انواع و اقسام بحران در کشور مواجه هستیم که وضعیت و انباشت هر کدام از بحرانها نگران کننده و هراسناک است. بحرانها تنها مربوط به حوزه محیط زیست نیستند اما بحرانهای محیط زیستی با شدت بیشتری در حال پیشروی و گستردگی هستند و عدم کنترل و مدیریت برخی از آنها حتی موجودیت کشور را به مخاطره میاندازند. دولتها علی رغم انکار و مقاومت در گذشته و حتی تا کنون در سالهای اخیر متوجه بخشهایی از عمق بحران شدهاند و خود را علاقه مند به چاره اندیشی و تدبیر نشان داده اند. اما مدیریت محیط زیست دولتها به مانند مدیریت سایر بخشها یک مدیریت ضعیف، جزیره ای و بدون چشم انداز بوده است که از درمان مقطعی عاجز و ناتوان است. متاسفانه محیط زیست هرگز جز ترجیحات اولیه دولتها نبوده است و پیوست زیست محیطی سلیقه ای ترین بخش تصمیم گیری و برنامه ریزی دستگاه حکمرانی در کشور میباشد. همه از توسعه سخن میگویند اما هیچ مدل استراتژی حکمرانی در کار نیست و توسعه مدنظر جز پیشرفت و بالا رفتن برخی اعداد و آمار به بهای نابودی محیط زیست و منابع طبیعی کشور چیز دیگری نبوده است و کماکان دغدغه و گسترش صنعت و کشاورزی اولویت اصلی سیاستگذاران کشور است. در سطح جامعه نیز درک درستی از بحران محیط زیست وجود ندارد. ورود در بسیاری موارد به این حوزه سویه تفننی و فانتزی دارد و با مصرف چند اصطلاح دم دست و شلوغ کاری و مشغول شدن به پیشوند و پسوند سازی برای بحران همون ابربحران، مگا بحران، بحران تمدنی، فرسایش تمدنی و ... اصل بحران رها و کار حول جذب فالوور متمرکز شده است. این تصور سبب شکل گیری توهم کنش گری محیط زیست برای بسیاری شده است و بسیاری را تحریک و تطمیع به تشکیل بنیادهای کاغذی کرده است تا اندک تتمه محیط زیست ایران و سرمایه اجتماعی و بودجه ای جامعه در پای این بنیادها ذبح گردد. کنشگری مطابق نظریه هانا آرنت شکلی کاملا عمومی و بیناشخصی از رفتار هدفمند انسان است که متاثر از «اصول» و بیرون از حوزه انتخاب اوست. پس لاجرم هر رفتار و اظهارنظر در موضوعات محیط زیست نمیتواند کنش تعریف و برداشت شود. از همین جاست که کنش محیط زیستی بویژه در این دوره ذیل امر سیاسی قابل تعریف و تفسیر است و جز با کنش اصیل در پوشش نهادهای مدنی در کنار تقویت جامعه مدنی هرگز نمیتوان به شبه کنشگرانی که خیلی زود به کارگزاران توجیه گر غارت محیط زیست تغییر پوزیشن میدهند امید بست. به علاوه همواره احتمال خبط و خلط برخی دغدغهها و تعصبات منطقه ای و قومی با فعالیتهای محیط زیستی وجود دارد. محیط زیست و مسائل مربوط به آن یک موضوع حیاتی و در رابطه با زندگی روزمره انسانها است و طبیعی است افراد با نگرشهای گوناگون و اهداف مختلف در این حوزه فعال باشند.
گاهی نگرانی یا حمایت از ساخت یک سد هیچ نسبتی با مخاطرات محیط زیست ندارد و صرفا پای منافع منطقه ای، تعصبی و شخصی در میان است و گاهی دیده شده است این فعالیتها و مخالفتها صرفا حول مطالبات صنعتی و کشاورزی از یک نقطه به نقطه دیگر بوده است. اعتراضاتی که البته فی نفسه وجودشان گواهی است از بزرگ تر و عمیق تر شدن بحران. فعالیتهای کورمال کورمال محیط زیستی ره به جایی نخواهد برد و چشمانداز سیاهی برای آینده ایران و نسلهای آتی در حال رقم خوردن است. سرمایههای زیست محیطی حتی از سرمایههای طبیعی به مراتب مهمتر هستند و این سرمایه باید در کنار توسعه تقویت شود که در عصر جدید توسعه منهای محیط زیست کاریکاتور توسعه و ضد آن خواهد بود. مفهوم «توسعه پایدار» آمیزش مفاهیم «محیط زیست» و « توسعه» است که خیلی صریح و شفاف تکلیف هر پروژه و ادعایی در مسیر سیاستگذاری در کشور را به عنوان چراغ راه در کنار دشواری کار و مسیر پر سنگلاخ پیش رو از ابتدا روشن میکند تا “ فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان” - آنگه شود پدید که میان این دو گروه، کنشگر عرصه محیط زیست کدام است.