در نشست انجمن جامعهشناسی ایران مطرح شد:
بدون صلح چرخه فقر ادامه دارد
همدلی| در دورانی که بسیاری معتقدند بنیادهای اجتماعی مانند اعتماد عمومی در جامعه ایرانی چندان حال و روز خوبی ندارد، فقر در جامعه گسترده شده است، بر این اساس افزایش فقر و کاهش اعتماد عمومی با صلح و تعارض در یک جامعه نسبت زیادی دارد. با همین رویکرد مدتی قبل نشستی در انجمن جامعهشناسی ایران با عنوان «فقر، گسست اقتصادی، اجتماعی و چشمانداز صلح و برابری» برگزار شد. جلسهای که در آن «فرشاد مومنی» اقتصاددان، «سعید معیدفر» و «فهیمه حسینزاده» به عنوان جامعهشناس تلاش کردند از دلایل گسترده شدن فقر در ایرانِ امروز بگویند.
در ابتدای جلسه «فرشاد مومنی» با بیان اینکه «امیدوارم گوشهایی برای شنیدن و چشمهایی برای دیدن واقعیتها در کشور وجود داشته باشد.» بیان کرد که «کشور ما بهواسطه سهلانگاریها و فقدان اهلیت حرفهای در عرصه سیاستگذاری و تخصیص منابع در معرض یک پدیده بسیار خطرناکی قرار دارد که من از او خطر بازگشت دور باطل رکود تورمی نام میبرم. بنابراین ذهن سیاستگذاران و توسعهخواهان و همه انسان دوستان و عدالتخواهان کشور باید به مسئلهای فراتر از فقر، یعنی فلاکت جلب شود.»
«مومنی» در ادامه با بر شمردن سه نقطه عطف در اقتصاد ایران و سه چالش تلاش کرد از دلایل گسترده شدن فقر و فلاکت پرده بردارد: «در سالهای اولیه دهه 90 (خورشیدی) با پدیدهای روبهرو شدیم که از آن به عنوان یک نقطه عطف در اقتصاد سیاسی ایران نام بردم و نام آن را «گذر خطرناک از دولت خامفروش به دولت آینده فروش گذاشتم.» بی کفایتیها و فسادهایی که بهویژه در سالهای 1384 تا امروز دامنگیر ایران بوده است آثار اولیه آن را میشد در سند بودجه سال 91 مشاهده کرد که دیگر برای هزینه جاری کشور نفت با قیمت 100دلار هم کفایت نمیکرد.»
عضو هیأت علمی دانشگاه علامهطباطبایی ادامه داد: «در سال 1397 ما با یک نقطه عطف جدید در اقتصاد سیاسی ایران مواجه شدیم. محاسبههای ما نشاندهنده این است که میزان رانت پرفساد و ضد توسعهای از محل سیاستهای نابخردانه اقتصادی از رانت حاصل از نفت فزونی گرفت. همچنین نقطه عطف سوم و مهم در سال 1398 در اقتصاد سیاسی ایران ظاهر شد. اینکه در ایران برای اولین بار طی 50سال گذشته شاهد آن هستیم که کل سرمایهگذاریهای حکومتی قادر به جبران استهلاکات رخ داده در آن سال نیست. همچنین در سال 1398 با سه شُوک سقوط قیمت نفت، بازگشت تحریمهای ظالمانه و ناجوانمردانه آمریکا و همهگیری کرونا روبهرو شدیم که من در بستر آن سه نقطه عطف پیامدهای این سه شُوک را مورد توجه قرار میدهم.»
این اقتصاددان بیان کرد:«در میانه سال 1398 وزارت کار گزارشی منتشر کرد که اگر در شرایط تحریمها ایران حتی یک میلیون بشکه نفت بتواند صادر کند، یک میلیون و صدهزار نفر شغلهای خودشان را از دست خواهند داد. دو هفته قبل مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی درباره شغلزدایی کرونا گزارشی منتشر کرد که در یک دوره یک ساله از آغاز سال 99 تا پایان آن در خوشبینانهترین حالت چیزی حدود 2میلیون و 750هزار نفر و در بدبینانهترین چیزی حدود 6میلیون و 450هزار نفر شغل خود را از دست خواهند داد.»
وی عنوان کرد: «با کمال تاسف شیوهای که برای مقابله با این شرایط در نظر گرفته شده است یک روش منحط و غیر قابل دفاع از جنبه علمی برای آینده کشور است. جهتگیریهای اقتصادی اتخاذ شده بیشتر تلاش کرده با مناسبات شبیه قمارگونه اقتصاد کشور را مدیریت کند. سیاستهای تورمزا در خدمت مافیای قدرت و ثروت هست و در نهایت اینکه رکود و تورم را در ابعادی که در اعماق استخوان فقرا نفوذ میکند و آنها را خرد میکند پیش میبرد. اشتغال حدود 14فایده برای جامعه دارد که از میان آنها تنها سه مورد آن اقتصادی است. وجوه روانشناختی، اجتماعی، سیاسی و امنیت ملی آن به مراتب مهمتر از وجوه اقتصادی آن است. اگر با شرافت علمی و صادقانه با این شرایط روبهرو نشویم احتمال آن وجود دارد که ما در معرض گسستها، آشوبها و بحرانهای بسیار خطرناک قرار بگیریم.»
در ادامه نشست «سعید معیدفر» با گذر به تاریخ تلاش کرد گسترش امروزی فقر را نتیجه تعارض و نبود صلح در منطقه معرفی کند. وی که مطالب خود را با عنوان «فقر، صلح و ژئوپولتیک منطقه» عنوان کرد، یادآور شد: «من بین فقر و صلح یک رابطه دیالکتیکی قائل هستم. اساسا شرایط اجتماعی که در آن امکان تعاملات در روابط اجتماعی وجود داشته باشد میتواند دامنه فقر را کاهش دهد. و برعکس فقدان صلح اجتماعی میتواند دامنه فقر را گسترش دهد. من شرایط امروز را که صلح و اقتصاد را بهخطر انداخته ناشی از درک ناقص و یک استراتژی غلط در سیاست کشور و یک فراموشی تاریخی میبینم.»
وی ادامه داد:«ایران در چهارراه جهانی است که شرق و غرب عالم را متصل میکند. منطقه ما دارای کوهستانهای سخت و کویری است، ما به دلیل کم آبی امتیاز ویژه کشاورزی نداشتیم و نداریم. اما بازرگانی و تجارت جهانی میان شرق و غرب موقعیت تاریخی برای ایران ایجاد کرد. بر اساس جغرافیای سیاسی آنچه که مبنای بقای ما را تشکیل میداده امرار معاش از طریق بازرگانی بوده است. آنچه که موجب وحدت در این منطقه بوده بر مبنای اقتصاد بازرگانی بوده است. در چنین شرایطی یک نظام سیاسی دارای فهم استراتژیک که بتواند میان شرق و غرب زمینه سازش و صلح ایجاد کند بر مدار صلح امکان رفاه ایجاد میشود.»
این استاد سابق دانشگاه تهران بیان کرد:«متاسفانه صفویه برای اینکه بتواند اقتدار مرکزی ایجاد کند پا بر روی وحدت سرزمینی ما گذاشت و بر مبنای یک ایدئولوژی مذهبی در مواجهه با عثمانیها چیزی را مبنای وحدت قرار داد که عملا زمینه صلح و وحدت را از بین برد، ما را وارد یک نزاع ناتمام با قدرت عثمانی کرد و نهایتا مسیر تجارت شرق و غرب با مشکل روبهرو شد و بعد از سقوط صفویه دیگر ایران و سرزمینهای منطقه نتوانستند رنگ صلح و رفاه را ببینند.»
معیدفر عنوان کرد: «آنچه من تصور میکنم ما هیچ برونرفتی از وضعیت موجود نداریم. اگر بخواهیم از این بحران خارج شویم باید بگویم صلح برای این چهارراه جهانی امری مسلم است که اگر وجود نداشته باشد امکان حیات اقتصادی وجود نخواهد داشت. شاید با نفت کمی این وضعیت را بهتر کنیم، اما دائما این چرخه فقر ادامه خواهد داشت.»
«فهیمه حسینزاده» به عنوان سخنران آخر وجود تعارض در جامعه و گسست اجتماعی را از دلایل اصلی گسترده شدن فقر عنوان کرد. وی دراینباره بیان کرد: «گسست اجتماعی که امروز ما در آن قرار داریم از تعارض میان گروهی به تعارضهای میان فردی و حتی درونفردی رسیده است. این یعنی میزان گسست اجتماعی چنان تعمیق شده که میتوانیم مدعی شویم در موقعیت فروپاشی اجتماعی قرار داریم. اینکه چه شد به اینجا رسیدیم شاید نقطه آغاز آن از دوران پهلوی بوده، اما میزان چشمگیری از دلایل آن در دوران بعد از انقلاب بوده است.»
این جامعهشناس ادامه داد: «بعد از سالهای اول انقلاب چیزی که آشکار شد این بود که ما نتوانستیم با یکدیگر زندگی کنیم. در آغاز محدودیتها بود که جامعه را به گروههای خودی و غیرخودی تقسیم کرد. بعد از جنگ خودیها در قدرت قرار گرفتند و غیرخودیها اپوزیسیون شدند. نیروهای خودی زیر چتر قانون توانستند رفتار غیرقانونی را پیش بگیرند. حاصل آن تولد یک فضای غیررسمی در جامعه بود که الان آن فضا بزرگ شده است، فضایی که منابع قدرت و ثروت را جذب کرد، در نتیجه دو گروه اجتماعی شکل گرفت. یک گروههای فرودستان که میتوانستند بهواسطه فضای غیررسمی منابعی را جذب کنند، مانند اینکه دلالی و قاچاق انجام دهند. در نقطه مقابل یک فضای لوکس شهری شکل گرفت که امروز به آنها آقازادهها میگوییم. در فضای غیررسمی آقازادهها میتوانند اختلاس کنند.»
حسینزاده بیان کرد: «در فضای غیررسمی که همه جامعه را گرفته است نمیشود گفتوگو کرد و گسست را عمیق میکند. این جامعه وارد یک نوعی از سیاست قمارگونه شده است. این فضا اولین چیزی را که در درون خود محو میکند هویت ملی است. و نتیجه آن چیزی جز گسست، تعارض و فروپاشی اجتماعی نیست.»
وی در پایان اظهار کرد: «امروز در نقطه درماندگی قرار گرفتیم. جامعهای درگیر تقلب و از همدورشدگی چگونه میتواند با یکدیگر به نقطهای مشترک برسند؟ این فقر روزافزون محصول ناکارآمدی مدیریتی است که محصول این گسست و این عدم وجود تعامل است. محصول همین خودی و غیرخودی است. فقر و گسست اجتماعی ما را در این موقعیت خطرناک قرار دادهاند. شاید یک عزم ملی میان حاکمیت و جامعه برای چنین وضعی راه حل باشد، اما اینکه چطور میخواهیم به این نقطه برسیم من نمیدانم.»
در ابتدای جلسه «فرشاد مومنی» با بیان اینکه «امیدوارم گوشهایی برای شنیدن و چشمهایی برای دیدن واقعیتها در کشور وجود داشته باشد.» بیان کرد که «کشور ما بهواسطه سهلانگاریها و فقدان اهلیت حرفهای در عرصه سیاستگذاری و تخصیص منابع در معرض یک پدیده بسیار خطرناکی قرار دارد که من از او خطر بازگشت دور باطل رکود تورمی نام میبرم. بنابراین ذهن سیاستگذاران و توسعهخواهان و همه انسان دوستان و عدالتخواهان کشور باید به مسئلهای فراتر از فقر، یعنی فلاکت جلب شود.»
«مومنی» در ادامه با بر شمردن سه نقطه عطف در اقتصاد ایران و سه چالش تلاش کرد از دلایل گسترده شدن فقر و فلاکت پرده بردارد: «در سالهای اولیه دهه 90 (خورشیدی) با پدیدهای روبهرو شدیم که از آن به عنوان یک نقطه عطف در اقتصاد سیاسی ایران نام بردم و نام آن را «گذر خطرناک از دولت خامفروش به دولت آینده فروش گذاشتم.» بی کفایتیها و فسادهایی که بهویژه در سالهای 1384 تا امروز دامنگیر ایران بوده است آثار اولیه آن را میشد در سند بودجه سال 91 مشاهده کرد که دیگر برای هزینه جاری کشور نفت با قیمت 100دلار هم کفایت نمیکرد.»
عضو هیأت علمی دانشگاه علامهطباطبایی ادامه داد: «در سال 1397 ما با یک نقطه عطف جدید در اقتصاد سیاسی ایران مواجه شدیم. محاسبههای ما نشاندهنده این است که میزان رانت پرفساد و ضد توسعهای از محل سیاستهای نابخردانه اقتصادی از رانت حاصل از نفت فزونی گرفت. همچنین نقطه عطف سوم و مهم در سال 1398 در اقتصاد سیاسی ایران ظاهر شد. اینکه در ایران برای اولین بار طی 50سال گذشته شاهد آن هستیم که کل سرمایهگذاریهای حکومتی قادر به جبران استهلاکات رخ داده در آن سال نیست. همچنین در سال 1398 با سه شُوک سقوط قیمت نفت، بازگشت تحریمهای ظالمانه و ناجوانمردانه آمریکا و همهگیری کرونا روبهرو شدیم که من در بستر آن سه نقطه عطف پیامدهای این سه شُوک را مورد توجه قرار میدهم.»
این اقتصاددان بیان کرد:«در میانه سال 1398 وزارت کار گزارشی منتشر کرد که اگر در شرایط تحریمها ایران حتی یک میلیون بشکه نفت بتواند صادر کند، یک میلیون و صدهزار نفر شغلهای خودشان را از دست خواهند داد. دو هفته قبل مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی درباره شغلزدایی کرونا گزارشی منتشر کرد که در یک دوره یک ساله از آغاز سال 99 تا پایان آن در خوشبینانهترین حالت چیزی حدود 2میلیون و 750هزار نفر و در بدبینانهترین چیزی حدود 6میلیون و 450هزار نفر شغل خود را از دست خواهند داد.»
وی عنوان کرد: «با کمال تاسف شیوهای که برای مقابله با این شرایط در نظر گرفته شده است یک روش منحط و غیر قابل دفاع از جنبه علمی برای آینده کشور است. جهتگیریهای اقتصادی اتخاذ شده بیشتر تلاش کرده با مناسبات شبیه قمارگونه اقتصاد کشور را مدیریت کند. سیاستهای تورمزا در خدمت مافیای قدرت و ثروت هست و در نهایت اینکه رکود و تورم را در ابعادی که در اعماق استخوان فقرا نفوذ میکند و آنها را خرد میکند پیش میبرد. اشتغال حدود 14فایده برای جامعه دارد که از میان آنها تنها سه مورد آن اقتصادی است. وجوه روانشناختی، اجتماعی، سیاسی و امنیت ملی آن به مراتب مهمتر از وجوه اقتصادی آن است. اگر با شرافت علمی و صادقانه با این شرایط روبهرو نشویم احتمال آن وجود دارد که ما در معرض گسستها، آشوبها و بحرانهای بسیار خطرناک قرار بگیریم.»
در ادامه نشست «سعید معیدفر» با گذر به تاریخ تلاش کرد گسترش امروزی فقر را نتیجه تعارض و نبود صلح در منطقه معرفی کند. وی که مطالب خود را با عنوان «فقر، صلح و ژئوپولتیک منطقه» عنوان کرد، یادآور شد: «من بین فقر و صلح یک رابطه دیالکتیکی قائل هستم. اساسا شرایط اجتماعی که در آن امکان تعاملات در روابط اجتماعی وجود داشته باشد میتواند دامنه فقر را کاهش دهد. و برعکس فقدان صلح اجتماعی میتواند دامنه فقر را گسترش دهد. من شرایط امروز را که صلح و اقتصاد را بهخطر انداخته ناشی از درک ناقص و یک استراتژی غلط در سیاست کشور و یک فراموشی تاریخی میبینم.»
وی ادامه داد:«ایران در چهارراه جهانی است که شرق و غرب عالم را متصل میکند. منطقه ما دارای کوهستانهای سخت و کویری است، ما به دلیل کم آبی امتیاز ویژه کشاورزی نداشتیم و نداریم. اما بازرگانی و تجارت جهانی میان شرق و غرب موقعیت تاریخی برای ایران ایجاد کرد. بر اساس جغرافیای سیاسی آنچه که مبنای بقای ما را تشکیل میداده امرار معاش از طریق بازرگانی بوده است. آنچه که موجب وحدت در این منطقه بوده بر مبنای اقتصاد بازرگانی بوده است. در چنین شرایطی یک نظام سیاسی دارای فهم استراتژیک که بتواند میان شرق و غرب زمینه سازش و صلح ایجاد کند بر مدار صلح امکان رفاه ایجاد میشود.»
این استاد سابق دانشگاه تهران بیان کرد:«متاسفانه صفویه برای اینکه بتواند اقتدار مرکزی ایجاد کند پا بر روی وحدت سرزمینی ما گذاشت و بر مبنای یک ایدئولوژی مذهبی در مواجهه با عثمانیها چیزی را مبنای وحدت قرار داد که عملا زمینه صلح و وحدت را از بین برد، ما را وارد یک نزاع ناتمام با قدرت عثمانی کرد و نهایتا مسیر تجارت شرق و غرب با مشکل روبهرو شد و بعد از سقوط صفویه دیگر ایران و سرزمینهای منطقه نتوانستند رنگ صلح و رفاه را ببینند.»
معیدفر عنوان کرد: «آنچه من تصور میکنم ما هیچ برونرفتی از وضعیت موجود نداریم. اگر بخواهیم از این بحران خارج شویم باید بگویم صلح برای این چهارراه جهانی امری مسلم است که اگر وجود نداشته باشد امکان حیات اقتصادی وجود نخواهد داشت. شاید با نفت کمی این وضعیت را بهتر کنیم، اما دائما این چرخه فقر ادامه خواهد داشت.»
«فهیمه حسینزاده» به عنوان سخنران آخر وجود تعارض در جامعه و گسست اجتماعی را از دلایل اصلی گسترده شدن فقر عنوان کرد. وی دراینباره بیان کرد: «گسست اجتماعی که امروز ما در آن قرار داریم از تعارض میان گروهی به تعارضهای میان فردی و حتی درونفردی رسیده است. این یعنی میزان گسست اجتماعی چنان تعمیق شده که میتوانیم مدعی شویم در موقعیت فروپاشی اجتماعی قرار داریم. اینکه چه شد به اینجا رسیدیم شاید نقطه آغاز آن از دوران پهلوی بوده، اما میزان چشمگیری از دلایل آن در دوران بعد از انقلاب بوده است.»
این جامعهشناس ادامه داد: «بعد از سالهای اول انقلاب چیزی که آشکار شد این بود که ما نتوانستیم با یکدیگر زندگی کنیم. در آغاز محدودیتها بود که جامعه را به گروههای خودی و غیرخودی تقسیم کرد. بعد از جنگ خودیها در قدرت قرار گرفتند و غیرخودیها اپوزیسیون شدند. نیروهای خودی زیر چتر قانون توانستند رفتار غیرقانونی را پیش بگیرند. حاصل آن تولد یک فضای غیررسمی در جامعه بود که الان آن فضا بزرگ شده است، فضایی که منابع قدرت و ثروت را جذب کرد، در نتیجه دو گروه اجتماعی شکل گرفت. یک گروههای فرودستان که میتوانستند بهواسطه فضای غیررسمی منابعی را جذب کنند، مانند اینکه دلالی و قاچاق انجام دهند. در نقطه مقابل یک فضای لوکس شهری شکل گرفت که امروز به آنها آقازادهها میگوییم. در فضای غیررسمی آقازادهها میتوانند اختلاس کنند.»
حسینزاده بیان کرد: «در فضای غیررسمی که همه جامعه را گرفته است نمیشود گفتوگو کرد و گسست را عمیق میکند. این جامعه وارد یک نوعی از سیاست قمارگونه شده است. این فضا اولین چیزی را که در درون خود محو میکند هویت ملی است. و نتیجه آن چیزی جز گسست، تعارض و فروپاشی اجتماعی نیست.»
وی در پایان اظهار کرد: «امروز در نقطه درماندگی قرار گرفتیم. جامعهای درگیر تقلب و از همدورشدگی چگونه میتواند با یکدیگر به نقطهای مشترک برسند؟ این فقر روزافزون محصول ناکارآمدی مدیریتی است که محصول این گسست و این عدم وجود تعامل است. محصول همین خودی و غیرخودی است. فقر و گسست اجتماعی ما را در این موقعیت خطرناک قرار دادهاند. شاید یک عزم ملی میان حاکمیت و جامعه برای چنین وضعی راه حل باشد، اما اینکه چطور میخواهیم به این نقطه برسیم من نمیدانم.»